سال 1390 به پایان رسید و سال 1391 شروع شد. سالی که گذشت یکی از بهترین سال های عمرم بود. البته اون سالی که با هومن هم آشنا شدم هم یکی از بهترین ها بود. خدای بزرگ هانای قشنگ و دوست داشتنیم رو بهم داد. 14 آبان یکی از قشنگ ترین روزهای عمرم بود. و سال 1391 رو درحالی آغاز کردم که یه فرشته کوچولو توی بغلم نشسته بود و با تعحب به من و پدرش نگاه می کرد. همون لحظه تحویل سال از خدا خواستم که هانای من رو همیشه صحیح و سالم نگه داره و به ما این قدرت رو بده که والدین خوبی براش باشیم. از دختر قشنگم که اولین بهار عمرش رو داره می بینه عکس زیاد گرفتم اما خب عکساش خیلی تکی نیستن و من نمی تونم بذارمشون اینجا. فقط یه دونه عکس مناسب هست که به عنوان یادگاری سال نو ا...